loading...
فرهنگستان ادب و معرفت ......
نگار خانه
تماشا خانه
عنوان :
 
ابراهيم قفطان
شيخ ابراهيم بن شيخ حسن بن نجم سعدي رباحي نجفي، از آل رباح مشهور به قفطان است. آل قفطان در شهر نجف از خانواده‏هاي قديمي مشهور به علم و فضل بوده‏اند. شيخ ابراهيم در نجف متولد شده و در همان جا تحصيل کرد و در همان شهر وفات يافته و مدفون است. تاريخ ولادت و وفات او معلوم نيست ولي پدرش به سال 1279 ه. ق وفات يافته است.

أنيخت لم عند الطفوف رکاب 
و ناداهم داعي القضا فأجابوا

يقودون للحرب العوان شوازبا 
لها بين ارجاء الفضاء هباب


عنوان :
 
العبد الصالح
صفت و لقبي است که در زيارت حضرت اباالفضل‏ «ع‏» از قول امام صادق‏ «ع‏» براي آن‏ سردار شهيد کربلا آمده است: «السلام عليک ايها العبد الصالح المطيع لله و لرسوله...»[1] .

پی نوشتها : 
[1] بحار الانوار، ج 98، ص 277. 

عنوان :
 
اياس بن مضارب
وي رييس پليس شهر کوفه بود. عبدالله بن مطيع پس از آن که از سوي ابن‏زبير به استانداري کوفه منصوب گرديد اياس بن مضارب را به سمت رييس پليس شهر انتخاب کرد. و به او توصيه کرد که با مردم خوش برخورد باشد، اما هر کسي را مشکوک ديدي فوري او را بازداشت کن.
قبلا در جلسات مشورتي مختار و ابراهيم مقدمات قيام و تاريخ آن معين شده بود و شيعيان در آماده باش کامل به سر مي‏بردند. هنگام غروب بود که ابراهيم فرزند مالک اشتر با توافق قبل مختار، به عنوان اعلام رسمي قيام، بر مأذنه رفت و اذان گفت، سپس شيعيان در مسجد، نماز مغرب را پشت سر ابراهيم به جاي آوردند. پس از نماز، ابراهيم دستور داد جمعيت پشت سر او به طرف خانه مختار حرکت کنند، در حالي که همه مسلح و آماده رزم بودند.
اياس بن مضارب رييس شهرباني کوفه به سرعت خود را به استاندار (ابن‏مطيع) رساند و به او اعلام خطر کرد و گفت: به زودي مختار قيام خواهد کرد. ديگر مسأله قيام علني شده و دشمن متوجه اوضاع گشته بود و گزارشات مختلف درباره‏ي قيام، سبب شد که عمال حکومت قبل از هر چيز شهر را کاملا به کنترل خود درآورند. (کوفه به دست عمال عبدالله زبير بود و عبدالله بن مطيع از طرف ابن‏زبير استاندار کوفه بود.) و مرحله اول قيام آن بود که کوفه آزاد شود و سپس مسأله تصفيه شهر از ضد انقلاب و بعد از آن جنگ با حکومت شام اعلام شد.

عنوان :
 
صامت بروجردي
محمد باقر بن پنجشنبه متخلص به «صامت»، به سال 1263 ه. ق متولد شد. او در انواع شعر از قصيده، غزل، مثنوي، ترجيع بند، رباعي و معاني مختلف شعر، از رثاء و تغزل و مديحه، طبع خود را آزموده و ديوان وي مکرر در تهران به طبع رسيده است.

اي سر دور از بدن، روزي تو سامان داشتي 
جا به دوش مصطفي با لعل خندان داشتي

خضر را رهبر تو بودي جانب عين الحيات 
خود چرا در وقت مردن کام عطشان داشتي

هرگز از يادم نخواهد رفت کاندر کربلا 
العطش گفتي به زير تيغ، تا جان داشتي

اوفتاد آخر به دست اهرمن انگشترت 
اي سليماني که عالم زير فرمان داشتي

روي اطفال يتيمت گشت از سيلي سياه 
با همه احسان که در حق يتيمان داشتي

اي سکه‏ي ابتلا به نامت 
از کوفه بتر بلاي شامت

در کوفه اگر به کنج مطبخ 
خولي ننمود احترامت

در شام، پي تلافي آخر 
دادند به طشت زر مقامت

خاکستر و سنگ مردم شام 
کردند نثار سر، ز بامت

بر ني چو مه دو هفته کردند 
انگشت نماي خاص و عامت

در بزم شراب، آسمان کرد 
زهر غم و ابتلا به جامت

فرزند حرامزاده‏ي هند 
پوشيد نظر ز احتشامت

شد مست و به چوب خيزران کرد 
آزرده لبان لعل فامت

شد روز به پيش چشم زينب 
چون شام ز رنج صبح و شامت

عنوان :
 
شريف مرتضي
ذوالمجدين ابوالقاسم علي بن حسين بن موسي، به سال 355 ه. ق متولد شد. نسب او به امام موسي کاظم عليه‏السلام مي‏رسد و ملقب به علم الهدي است. او به سال 436 هـ. ق وفات يافت و در ابتدا در بغداد دفن شد، ولي بعد از مدتي جسدش را به کربلا منتقل کردند.

قف بالديار المغفرات 
لعبت بها أيدي الشتات

فاذا سألت فليس تس 
أل غير صم صامتات

و اسأل عن القتلي الألي 
طرحوا علي شط الفرات

و تيقنوا أن الحيا 
ة مع المذلة کالممات

و منيتي في نصرهم 
أشهي الي من الحياة

ان يوم الطف يوم 
کان للدين عصيبا

لم يدع في القلب مني 
للمسرات نصيبا

انه يوم نحيب 
فالتزم فيه النحيبا

در سرزميني که بازيچه‏ي دست پراکندگي قرار گرفته و ويران شده، بايست.
اگر بخواهي درباره‏ي آن ويراني سؤال کني، بايد از اشياء کر و لال بپرسي (همه چيز از بين رفته است).
از کشتگاني که در کنار فرات بر روي زمين افتاده‏اند بپرس.
آنها يقين دارند که زندگي با خواري چون مرگ است.
اگر در ياري آنها بميرم، برايم از زندگي لذتبخش‏تر است.
روز عاشورا براي دين روزي سخت بود جاي هيچ شادي در قلب من نگذاشت. اين روز، روز غم و گريه است. پس در اين روز هميشه گريان باش.

عنوان :
 
موسي طالقاني‏
سيد موسي بن سيد جعفر بن علي بن سيد حسين طالقاني نجفي، به سال 1250 ه.ق. در نجف متولد و به سال 1298 ه.ق. وفات يافته و در نجف دفن شد. او به فضل و ادب مشهور بود.

يا نازلين بکربلا کم مهجة 
فيکم بفادحة الکروب تصاب‏

و معانق سمر الرماح کأنها 
تحت العجاج کواعب أتراب‏

بطل ينکره الغبار و عابد 
ما أنکرته الحرب و المحراب‏

کم موقف لهم به خرس الردي 
رعبا و ضاقت بالکماة رحاب‏

اي کساني که در کربلا فرود آمديد، چه خون جگرها و مصائب و اندوه به شما روي آورد.
شما نيزه‏ها را در ميان گرد و غبار چنان در آغوش گرفتيد که دختران زيبا را در آغوش مي‏گيرند.
او قهرماني است که در زير غبار شناخته نمي‏شود و زاهدي است که شبها محراب نيز با او آشناست.
براي آنها موقعيتهايي پيش آمد که مرگ (با ديدن آنها) از ترس لال شده و فضا را بر دلاوران تنگ ساخت.

عنوان :
 
آتش زدن خيمه‏ها
از جنايتهاي سپاه عمر سعد، آتش زدن خيمه‏هاي امام حسين‏ «ع‏» و اهل بيت او در روزعاشورا بود.پس از آنکه امام به شهادت رسيد، کوفيان به غارت خيمه‏ها پرداختند، زنها رااز خيمه‏ها بيرون آوردند، سپس خيمه‏ها را به آتش کشيدند.اهل حرم، گريان و پابرهنه دردشت پراکنده شدند و به اسارت در آمدند.[1] امام سجاد «ع‏» در ترسيم آن صحنه فرموده‏است: به خدا قسم هر گاه به عمه‏ها و خواهرانم نگاه مي‏کنم، اشک در چشمانم مي‏دود و به‏ ياد فرار آنها در روز عاشورا از خيمه‏اي به خيمه ديگر و از پناهگاهي به پناهگاه ديگرمي‏افتم، که آن گروه فرياد مي‏زدند: خانه ظالمان را بسوزانيد![2] اين آتش، امتداد همان آتش ‏زدني بود که پس از رحلت پيامبر، در خانه زهرا «ع‏» با آن سوخت و آتش کينه‏هايي بود که ‏از بني هاشم و اهل بيت در سينه‏ها داشتند.به ياد اين حادثه، در مراسم عاشورا در برخي‏مناطق رسم است که خيمه‏هايي به نشان خيام اهل بيت بر پا مي‏کنند، ظهر عاشورا به آتش ‏مي‏کشند، تا احياگر ياد آن ستمي باشد که روز عاشورا بر خاندان رسالت رفت.

آتش به آشيانه مرغي نمي‏زنند 
گيرم که خيمه، خيمه آل عبا نبود


پی نوشتها: 
[1] بحار الانوار، ج 45، ص 58. 
[2] حياة الامام الحسين، ج 3، ص 299. 

عنوان :
 
آخرين وداع
بدرود گفتن، خدا حافظي کردن، نيايشي که در هنگام مسافرت و مفارقت از يکديگر برزبان مي‏آورند، به معناي‏ «خدا نگهدار».[1] در حادثه نهضت عاشورا، وداع در مواردي ديده ‏مي‏شود. امام حسين‏ «ع‏» هنگامي که پس از مرگ معاويه و اصرار والي مدينه براي بيعت‏ گرفتن از او، مي‏خواهد از مدينه خارج شود، به زيارت قبر پيامبر رفته و با او خداحافظي‏ مي‏کند و عازم مکه مي‏شود، وداعي آميخته با اشک و اندوه فراق، که در همانجا به خواب ‏مي‏رود و رسول خدا را در خواب مي‏بيند.با قبر مادرش و برادرش هم وداع مي‏کند.[2] وداع ‏ديگر در روز عاشورا و کربلاست.فرزندان اهل بيت نيز در آخرين باري که از امام و خيمه‏گاه‏ خداحافظي مي‏کنند، سلام آخر را مي‏دهند.وداع واپسين، همراه با سلامي خاص است.
سيد الشهدا روز عاشورا چندين بار وداع کرد.وداع اول، آنگاه بود که به خيمه‏ها آمد و از خواهرش زينب، پيراهني کهنه طلبيد تا از زير لباس بپوشد و در اين وداع بود که ‏علي اصغر را به آغوش گرفت تا با او نيز وداع کند، تيري گلوي او را از هم دريد.وداع ديگر با فرزندش امام سجاد «ع‏» بود که درون خيمه انجام گرفت.وداعي هم با دخترش سکينه ‏داشت که بسي جانسوز بود و اين در همان وداع آخر بود که حضرت با زخمهايي که از آنها خون مي‏آمد براي خداحافظي به ميان اهل بيت آمد و با جمله‏ «استعدوا للبلاء و اعلموا ان الله تعالي حاميکم و حافظکم...» آنان را به صبر دعوت کرد[3] و چون خواست براي‏ کارزار نهايي به ميدان رود، همه را اينگونه خطاب کرد: «يا سکينة يا فاطمة يا زينب و ياام کلثوم!عليکن مني السلام...»[4] و اين نشان ديدار آخر بود.اهل بيت چون يقين کردند که ‏ديگر او را نخواهند ديد، بشدت گريستند.
آمدن زينب‏ «ع‏» از پي برادر و بوسيدن زير گلوي او و نيز صدا کردن سکينه، پدر را و درخواست اينکه مرا بر دامن بنشان و... از جزئيات همين وداع است. «روضه وداع‏» از سوزناکترين مرثيه‏ هاي حادثه عاشوراست، و نيز وداع امام حسين‏ «ع‏» با علي اکبر، آنگاه که ‏عازم ميدان بود. هنگام ميدان رفتن يکايک اصحاب، با آن حضرت وداع مي‏کردند وداعشان با سلام کردن بود که اذن ميدان هم حساب مي‏شد.

بگذار تا بگرييم چون ابر در بهاران 
کز سنگ ناله خيزد روز وداع ياران

هر کو شراب فرقت روزي چشيده باشد 
داند که سخت باشد قطع اميدواران

با ساربان بگوييد احوال آب چشمم 
تا بر شتر نبندد محمل به روز باران[5] .



پی نوشتها: 
[1] لغت نامه، دهخدا. 
[2] حياة الامام الحسين، ج 2، ص 259 و 261. 
[3] مقتل الحسين، مقرم، ص 337. 
[4] معالي السبطين، ج 2، ص 25. 
[5] سعدي. 

عنوان :
 
آيه کهف
سر بريده امام حسين‏ «ع‏» بر سر نيزه، در کوفه و در ايامي که اهل بيت‏ «ع‏» را به عنوان‏اسير، وارد اين شهر کرده بودند، آيه اصحاب کهف را تلاوت مي‏کرد: «ام حسبتم ان‏ اصحاب الکهف و الرقيم سر بي ‏تن که شنيده است به لب سوره کهف‏کانوا من آياتنا عجبا»[1] .

سر بي تن که شنيده است به لب سوره کهف 
يا که ديده است به مشکات تنور آيه نور



پی نوشتها: 
[1] مناقب، ابن شهرآشوب، ج 4، ص 61. 

عنوان :
 
اسب تاختن بر بدن امام‏
اسب تاختن بر بدن امام‏ 
از جنايتهاي فجيع سپاه کوفه، اسب تاختن بر جسد مطهر سيد الشهدا «ع‏» پس از شهادت آن حضرت بود.ابن زياد در پي تحريک شمر، در پاسخ نامه عمر سعد از جبهه‏ کربلا که نامه‏اي مسالمت آميز بود، نامه‏اي تند به عمر سعد نوشت که تو را براي مماشات وسازش و... نفرستاده‏ايم.اگر حسين و يارانش تسليم شدند، پيش من بفرست وگرنه برآنان بتاز تا آنها را کشته و مثله کني که شايسته آنند.اگر حسين کشته شد، بر پيکرش (برسينه و پشتش) اسب بتاز... اگر اجراي فرمان کردي پاداش مطيعان را خواهي يافت ‏و گرنه، کناره بگير و سپاه را به شمر واگذار.شمر نامه را به کربلا آورد و تسليم عمر سعدکرد.[1] .
عصر عاشورا، پس از شهادت سيد الشهدا و غارت خيمه‏ها، عمر سعد گفت: داوطلب اسب تاختن بر پيکر حسين بن علي‏ «ع‏» کيست؟ده نفر داوطلب شدند و با سم‏ اسبها بر سينه و پشت امام تاختند.پيکر امام زير سم اسبهان له شد.اين ده نفر خبيث عبارت‏ بودند از: اسحاق بن حويه، اخنس بن مرثد، حکيم بن طفيل، عمرو بن صبيح، رجاء بن منقذ، سالم بن خيثمه، واحظ بن ناعم، صالح بن وهب، هاني بن ثبيت و اسيد بن مالک.سپس درکوفه، اينان نزد ابن زياد آمدند و يکي از آنان (اسيد) در بيان اين جنايت چنين سرود:

نحن رضضنا الصدر بعد الظهر 
بکل يعسوب شديد الاسر

و جايزه گرفتند.ابو عمرو زاهد مي‏گويد: به اين ده نفر نگاه کرديم، همه زنا زاده بودند. مختار وقتي قيام کرد همه آنان را گرفت و دست و پايشان را به زنجير بست و بر پشت آنان‏ اسب تازاند تا مردند.[2] .


پی نوشتها: 
[1] کامل ابن اثير، ج 2، ص 558. 
[2] بحار الانوار، ج 45، ص 59. 

عنوان :
 
الوداع
بدرود گفتن، خدا حافظي کردن، نيايشي که در هنگام مسافرت و مفارقت از يکديگر بر زبان مي‏آورند، به معناي‏ «خدا نگهدار».[1] در حادثه نهضت عاشورا، وداع در مواردي ديده‏مي‏شود. امام حسين‏ «ع‏» هنگامي که پس از مرگ معاويه و اصرار والي مدينه براي بيعت‏گرفتن از او، مي‏خواهد از مدينه خارج شود، به زيارت قبر پيامبر رفته و با او خداحافظي ‏مي‏کند و عازم مکه مي‏شود، وداعي آميخته با اشک و اندوه فراق، که در همانجا به خواب‏ مي‏رود و رسول خدا را در خواب مي‏بيند.با قبر مادرش و برادرش هم وداع مي‏کند.[2] وداع‏ديگر در روز عاشورا و کربلاست.فرزندان اهل بيت نيز در آخرين باري که از امام و خيمه‏گاه‏خداحافظي مي‏کنند، سلام آخر را مي‏دهند.وداع واپسين، همراه با سلامي خاص است.
سيد الشهدا روز عاشورا چندين بار وداع کرد.وداع اول، آنگاه بود که به خيمه‏ها آمد و از خواهرش زينب، پيراهني کهنه طلبيد تا از زير لباس بپوشد و در اين وداع بود که‏علي اصغر را به آغوش گرفت تا با او نيز وداع کند، تيري گلوي او را از هم دريد.وداع ديگر با فرزندش امام سجاد «ع‏» بود که درون خيمه انجام گرفت.وداعي هم با دخترش سکينه ‏داشت که بسي جانسوز بود و اين در همان وداع آخر بود که حضرت با زخمهايي که از آنها خون مي‏آمد براي خداحافظي به ميان اهل بيت آمد و با جمله‏ «استعدوا للبلاء و اعلمواان الله تعالي حاميکم و حافظکم...» آنان را به صبر دعوت کرد[3] و چون خواست براي‏ کارزار نهايي به ميدان رود، همه را اينگونه خطاب کرد: «يا سکينة يا فاطمة يا زينب و يا ام کلثوم! عليکن مني السلام...»[4] و اين نشان ديدار آخر بود.اهل بيت چون يقين کردند که ‏ديگر او را نخواهند ديد، بشدت گريستند.
آمدن زينب‏ «ع‏» از پي برادر و بوسيدن زير گلوي او و نيز صدا کردن سکينه، پدر را و درخواست اينکه مرا بر دامن بنشان و... از جزئيات همين وداع است. «روضه وداع‏» از سوزناکترين مرثيه ‏هاي حادثه عاشوراست، و نيز وداع امام حسين‏ «ع‏» با علي اکبر، آنگاه که ‏عازم ميدان بود. هنگام ميدان رفتن يکايک اصحاب، با آن حضرت وداع مي‏کردند و داعشان با سلام کردن بود که اذن ميدان هم حساب مي‏شد.

بگذار تا بگريم چون ابر در بهاران 
کز سنگ ناله خيزد روز وداع ياران

هر کو شراب فرقت روزي چشيده باشد 
داند که سخت باشد قطع اميدواران

با ساربان بگوييد احوال آب چشمم 
تا بر شتر نبندد محمل به روز باران[5] .


پی نوشتها: 
[1] لغت نامه، دهخدا. 
[2] حياة الامام الحسين، ج 2، ص 259 و 261. 
[3] مقتل الحسين، مقرم، ص 337. 
[4] معالي السبطين، ج 2، ص 25. 
[5] سعدي. 

عنوان :
 
انقلاب مدينه
واقعه حره، قيام مردم مدينه بر ضد حکومت ‏يزيد بود.پس از شهادت حسين بن‏علي‏ «ع‏»، ظلم و فسق يزيد فراگيرتر و آشکارتر شد و مردم فساد دستگاه حاکم و ظلم‏عمال او را ديدند و در مدينه، آگاهان از اوضاع، مردم را به زشتکاريهاي حکام آگاه‏ساختند.والي مدينه در آن زمان، «عثمان بن محمد بن ابي سفيان‏» بود.اهل مدينه عليه او شوريدند و او و مروان و ديگر امويان را از مدينه بيرون کردند و با «عبدالله بن حنظله‏» بيعت کردند.خبر قيام مردم مدينه، با گزارش مروان به گوش يزيد رسيد.وي سپاهي انبوه‏را تحت فرمان‏ «مسلم به عقبه‏»[1] به مدينه گسيل داشت.[2] مهاجمان در منطقه‏ «حره واقم‏»
فرود آمده، به مدينه تاختند و سه روز به کشتار و غارت پرداخته و به نواميس مسلمانان‏تجاوز کردند.مردم به حرم پيامبر «ص‏» پناه بردند.لشکريان يزيد، حرمت‏حرم را نگه ‏نداشتند و با اسبها به داخل حرم آمدند و مردم را قتل عام کردند.کشتگان اين واقعه هزاران‏ نفر بودند.از جمله‏ «عبدالله بن جعفر نيز در اين حادثه شهيد شد.واقعه حره در 28 ذيحجه ‏سال 63 هجري اتفاق افتاد.يزيد، دو ماه نيم پس از اين حادثه مرد.[3] اين قيام که به قيام حره، حره واقم، قيام اهل مدينه و... هم معروف است، از پيامدهاي‏ حادثه عاشورا محسوب مي‏شود و افشاگريهاي اهل بيت و اقامه عزا در مدينه و انگيزشهاي‏زينب کبري، در بذر پاشي آن مؤثر بوده است.[4] .
«حره‏» به سرزمينهاي پر سنگلاخ که پر از سنگهاي سياه و سوخته باشد گفته مي‏شد. درمناطقي از جمله اطراف مدينه از اين حره‏ها وجود داشت و براي هر کدام نام بخصوصي‏ هم بود، به تناسب کساني که در آن منطقه مي‏زيستند.[5] هم اکنون نيز در مدينه بزرگ، بقاياي اندکي از آنها به چشم مي‏خورد.


پی نوشتها: 
[1] مسرف بن عقبه. 
[2] مروج الذهب، مسعودي، ج 3، ص 69. 
[3] منتهي الآمال، محدث قمي، ج 2، ص 35 (چاپ جاويدان) در حالات امام سجاد «ع‏». 
[4] براي تفصيل بيشتر قضيه ر.ک: «واقعه حره در تاريخ‏»، محمد جواد چناراني، تاريخ الاسلام، ذهبي، ج 5، حوادث‏سال 68 هجري. 
[5] دائرة المعارف الاسلامية، ج 7، ص 363. 

عنوان :
 
ابراهيم بن حصين ازدي
از شهداي کربلا و اصحاب دلاور امام حسين‏ «ع‏» بود، از جمله کساني که ‏سيد الشهدا «ع‏» در لحظات تنهايي، نام برخي از ياران را مي‏برده و صدا مي‏زده است: «و ياابراهيم بن الحصين...». رجز او در ميدان نبرد چنين بود:

اضرب منکم مفصلا و ساقا 
ليهرق اليوم دمي اهراقا

و يرزق الموت ابو اسحاقا 
اعني بني الفاجرة الفساقا

وي بعد از ظهر عاشورا در کنار امام حسين‏ «ع‏» به شهادت رسيد.[1] .



عنوان :
 
زيد بن ارقم
از صحابه پيامبر خدا «ص‏» که در زمان آن حضرت نوجوان بود و در تعدادي از جنگها در رکاب پيامبر حضور داشت.[1] وي در سن پيري پس از حادثه عاشورا، وقتي اسيران ‏اهل بيت را به کوفه آوردند و وارد قصر ابن زياد کردند، در آنجا حضور داشت.وقتي سر مطهر سيد الشهدا را مقابل ابن زياد قرار دادند و او با چوب به دندانهاي آن سر بريده مي‏زد، زيد بن ارقم اعتراض کرد که: چوب خود را از اين لبها بردار، به خداي يگانه قسم، من‏بارها ديدم که رسول خدا «ص‏» با لبهاي مبارکش اين لبها را مي‏بوسيد، سپس بعنوان ‏اعتراض، مجلس را ترک کرد.[2] هم او نقل کرده که وقتي سر امام حسين‏ «ع‏» را در کوچه‏ها مي‏گرداندند، من در غرفه خود بودم. جلوي من که رسيد، شنيدم آيه‏ «ام حسبت ان‏اصحاب الکهف و الرقيم...» را مي‏خواند.[3] وي در سال 68 هجري در کوفه درگذشت.[4] .


پی نوشتها : 
[1] تاريخ الاسلام، ذهبي، ج 5، ص 118. 
[2] بحار الانوار، ج 45، ص 116، اثبات الهداة، ج 5، ص 188. 
[3] همان، ص 125. 
[4] براي شرح حال او ر.ک: اعيان الشيعه، ج 7، ص 87. 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    دانشنامه های مارا چگونه ارزیابی می کنید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 3
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 3
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 4
  • بازدید ماه : 3
  • بازدید سال : 84
  • بازدید کلی : 401
  • کدهای اختصاصی
    ساعت فلش مذهبی مهدویت امام زمان (عج) تاریخ روز