loading...
فرهنگستان ادب و معرفت ......
نگار خانه
تماشا خانه

    

عنوان :

 

ترس از ترس

قبل از عمليات والفجر 8 شبي نگهبان دسته دوم بودم. بي خوابي به سرم زده بود، قدم زنان رفتم سراغ نگهبان ها، پُستشان تمام شده بود، تعويض شدند و دو نفر بعد را بيدار كردند، يكي از آن ها خيلي ادعاي نترسي مي كرد، جلوي چادر ايستاده بود تا نفر دوم آماده شود و بيرون بيايد. با خود گفتم او را بترسانم. از پشت به او نزديك شدم و به عربي فرياد زدم قف! بيچاره خودش را انداخت داخل چادر، تند تند مي گفت:«عراقي عراقي، بيرون!» ديدم هوا پس است. حالا خودم بيشتر از او ترسيده بودم، ايستادن را ديگر جايز ندانستم، شجاعت هم حدي دارد! پا گذاشتم به فرار و رفتم داخل چادر و پتو را كشيدم سرم. جرأت نداشتم بلند نفس بكشم، مثل اين كه راستي راستي عراقي بودم!


   

عنوان :

 

امريكايي شدن

محتلم شدن؛ احتياج به آب پيدا كردن؛ از آنجا كه امريكا و غرب در نظر عامه رزمندگان كانون ناپاكي و پليدي بود و به اعتبار ديگر، چون لقب شيطان بزرگ به او داده شده بود و محتلم شدن را در فرهنگ عامه شيطاني شدن نيز مي گويند، كسي را كه محتلم مي شد به اين ترتيب (و از روي مزاح) امريكايي شده مي گفتند؛ آرم اسرائيل زدن.

 

 


          

عنوان :
 
از خوف خدا غش كرده

اگر كسي بي موقع در ميان جمع مي خوابيد، خصوصاً وقتي شخص بعد از سلام نماز خوابش مي برد يا مثلاً در مراسم دعاي كميل، دعاي توسل و يا زيارت عاشورا كه نوعاً بعد از نماز صبح برگزار مي شد، گوشه اي مي افتاد و از خود بي خود مي شد و احياناً «خُر خُر» هم مي كرد بچه ها رو به هم مي كردند و او را به يكديگر نشان مي دادند و به خنده مي گفتند: «نگاه كن، طفلي از خوف خدا غش كرد.»


     

عنوان :
 
ذكر خوش صلوات
صلوات ، مكررترين، همه جايي ترين و همگاني ترين ذكري بود كه بعد از ياد و نام خدا در جبهه گفته و شنيده مي شد، در رنج و راحت، جمع و خلوت ، پيشروي و عقب نشيني، عيد و عزا، سفرو حضرو پنهان و آشكار؛درآن مقياس و ميزان پاي بندي كه شايد بتوان گفت كسي نديده و نشنيده كه اسم احمد بر زبان جاري شده به روان قدسي اش درود و تحيت فرستاده نشده باشد. 
چنان كه جان نثارانش در لشكر 27 حضرت محمد رسول الله كه به نام حضرتش متبرك بود نام لشكر را به ضرورت "حضرت رسول " مي گفتند تا خود و شنونده احياناً از روي سهو و نسيان با نفرستادن صلوات به ساحت پيامبر اسائۀ ادب نكرده باشند. 
ذكر خوش صلوات را بهانه اي مي بايست، چون وقتي كه بچه ها با اتوبوس عازم خط بودند و از ذوق در پوست خود نمي گنجيدند و پيوسته سر و صدامي كردند، مي گفتند: " بياييم در مسير جاده جا به جا صلوات بفرستيم" و شروع مي كردند از نقطه اي تا نقطۀ ديگر همه با هم صلوات فرستادن، از آن جا تا نقطۀ بعد و همين طور تا مقصد يا جايي كه معلوم بشود ديگر خسته شده اند. حتي افتادن و شكستن ليوان و استكاني براي يك صلوات محمدي پسند دسته جمعي كافي بود. 
گاهي جوابي واقع مي شد براي بي جوابي و فيصله دادن به بحث ، حالت ديگر ، به مزايده گذاشتن لباس و خوراكي و امثال آن بود؛ از اين قرار كه موقع پخش ميوه كه نوعاً درهم بود و ريزو درشت، پخش كننده مي گفت: " انار بزرگ به دويست صلوات" يكي مي آمد جلو كه : " من سيصد صلوات مي فرستم" و ديگري رقم بالاتري مي گفت، تا آخر و بالاخره صلواتهاي كه در منبرها و حسينيۀ لشكر موقع سخنراني روحاني گردان باب مي شد ، تا جايي كه گاه اصل صحبت را تحت تأثير قرار مي داد. 
راستي و درستي در سخن 
سادگي ، صداقت صميميت كه در رگ حيات و زندگي در جبهه و جنگ جريان داشت، بش از هر چيز موجب پاكيزگي زبان و صفاي سخن بود و آن همه حكمت و رحمتي كه جايي براي لغو و از آن جمله حرف ناراست و ناصواب باقي 
نمي گذاشت مزيد بر حدي از هوشياري كه هر قول راستي را نيز نقل نكنند،از حيث اخلاقي ، اطلاعاتي و موقع شناسي چنان كه مجروحان به اخلاص و اندكي مزاح در پاسخ احوال پرسي دوستان مي گفتند:
"ضرب خورده"يا "به آهن خورده" به جاي توضيح تير و تركش و نوع آسيب ديدگي و جزئيات حادثه: و نحوه اي رد گم كردن و در عين حال، متوسل به دروغ نشدن، چون تكيه كلام "گفتند نگويد" كه درست تر و راست تر آن "نگفتند بگوييد" بود، كنايه از اين كه :گويندۀ خبر به من نگفته است كه مطلب را براي شما بازگو كنم ، به اين ترتيب ، طفره رفتن از بيان آنچه نبايد به زبان مي آمد. 
صداقت كه غايت راستي و درستي بود و انطباق قول و عمل و اجتناب از زبان دراز داشتن و دست كوتاه ، در آن اندازه از رقّت كه حتي در نوحه و شعارهاي دسته جمعي تنها عباراتي را با تقيه هم خواني مي كردند كه مصداق و شاهد صادق آن بودند و سخت هراس داشتند كه مبادا مخاطب آيۀ شريفۀ " لم تقولون ما لا تفعلون" باشند، چنان كه در اوج همت و صلابت و پايداري در مبارزه بعضي از دادن شعار " جنگ ، جنگ تا پيروزي" يا شعار " من مرد جنگم" طفره مي رفتند و به ندرت آنها را تكرار مي كردند، همان هاي كه اگر مرد جنگي هم بود جز خودشان نبود.

عنوان :
 
شهادت
پلي از خانه فاني و كوچك به سوي دنيايي وسيع. سدراه پيشروي منافقان و دورويان. وسيله اي براي اعلام اعتقاد به وحدانيت حق و استقامت در برابر نام لايمات . تحول ، گذر از جهان مادي به جهان معنوي . معامله و تجارتي با خداوند تا در قبال جسم خاكي كه به امانت نزد ماست ، بهشت جاويدان را بستانيم و براي هميشه در بهشت خداوند روزي خوريم.
مرگ سرخ در محراب . تنها راهي كه انسان مي تواند با آن تا خداوند پرواز كند و روح بي قرارش در آن مكان قرار يابد و فناي في سبيل الله شود. بهترين سلاحي كه مي توان با آن در قلبهاي خفته و تيره عالم رسوخ كرد و آنان را به مبارزه دعوت كرد. سعادتي كه نصيب هركس نمي شود. آنگاه كه دو دلداده به هم مي رسند و عاشق به وصال معشوق مي رسد و بنده خاكي به جمال زيباي حق نظر مي افكند و محو تماشاي رخ يار مي شود؛ آن هنگام كه رزمنده اي مجاهد به سوي دشمن حق مي رود و ملائك به تماشاي رزم او مي نشينند وشيطان ناله برمي آورد و پا به فرار مي گذارد ، ناگهان غنچه اي مي شكفد . خلوت عاشق و معشوق.
"ميلادي" در تاريخ و هجرت "ميلاد" ي در جغرافياي يك انسان. كليد رمز متقيان و عاشقان با معشوق خود الله است. پاياني در راه انجام وظيفه . حركتي شتابدار به سوي معشوق ؛ و اين شتاب مستلزم خلوص ، پاكي و تقواست . درجه رفيع انسانيت . چشمه اي خروشان كه به زندگي طراوت و نشاط خاصي مي بخشد و كوتاه ترين راه براي رسيدن به كمال سعادت و خوشبختي است.
مرگ سعادت آميزي كه آغازيدن زندگي پربار و جديدي را نويد مي دهد. گامهاي بلند و سريعي كه زودتر از هر لحظه ممكن ، انسان را به معبود و معشوقش نزديكتر مي كند. فوز عظيم . بهترين و نزديكترين راه رسيدن به خدا . مانند گل خوشبو است. جاودانگي . كلمه مقدسي كه اين روزها سنج و قرب ديگري يافته و متبلور شده خود نمايي ميكند و به خفتگان و تازه به راه افتادگان نويد پيروزي حتمي و قطعي مي دهد. كلمه مقدسي كه فروغ دل دلشكستگان ، محرومان ، مستضعفان و بپا خاستگان درمقابل ظلم و جور است.
رسيدن به نقطه ايثار و تحقق آرمان برتر مكتب تشيع سرخ علوي است. پرواز به سوي خداوند . يگانه طريق رهايي از اسارتهاي بي حصار . مرگي نيست كه دشمن بر مجاهد با همه آگاهي ، منطق ، شعور ، بيداري و بينايي خويش انتخاب ميك ند. شهادت ، در فرهنگ ما و در مكتب ما يك درجه است؛ وسيله نيست، خود يك هدف است . اصالت و تكامل است. نهايت تكامل انسا . اوج زندگي. مرز بين حق و باطل . دريچه آزادي از دنيا. عروس زيبا. رفيع ترين و بزرگترين مقام . وسيله اي براي وارد شدن به مرحله تكاملي ديگر . سعادت است. دعوتي به تمام هدايت شدگان در راه خدا. نهايت آرزوي قلوب عارفان و عاشقان . حركتي در گريز از پوسيدگي . مسافرتي كه انسان به جايي پاكيزه و راحت كند و مورد لطف قرار گيرد. بالاترين درجه انسانيت و آگاه شدن از خويش . راهي براي رسيدن به هدف. يك انتخاب است . مرگ نيست ، حيات است.
مرگ آگاهانه و اختياري در راه هدف مقدس كه از هرگونه انگيزه هاي باطل مبراست. بهترين نعمت خداوند. يك پيروزي . مقطعي از حركت تكاملي كه انسان به وجود مطلق مي پيوندد و از طغيان و زبوني در مي آيد تا بتواند به ملاقات حق- كه منتهاي تلاش و كوشش اوست- نايل گردد. آخرين مرحله كمال انساني . از واژه هايي كه جز خدا و شهيد كسي توان درك كامل آن را ندارد. سفرعاشقانه خدا تفويض مي شود. نوري كه دلهاي تاريك را روشن مي سازد و خفتگان را بيدار و مردگان را زنده مي كند. آب حيات بشريت است. رجعتي با هدف به سوي الله . قله رفيع انسانيت . از راههاي رسيدن به بهشت و سنت ائمه اطهار(ع) . از جان گذشتن براي پايداري و حفظ عقيده ؛ ايثار خون در پاي عقيده.
ميانبري براي رسيدن به معشوق . آينده اي از يك عشق گدازنده و يك حكمت عميق و پيچيده . دوره جديدي از حيات انسانهاي مخلص خداست.
چيدن گلها به دست خدا براي عطر آگين كردن عرش الهي . شيرين تر از قند . معامله بزرگ و بسيار سودمند با خدا. شهادت . دو ركن دارد يكي آنكه طالب آگاهانه آن را انتخاب مي كند، ديگري آنكه با هدف مشخص و مقدس دنبال مي نمايد . سعادتي كه تمامي ما به دنبال آن هستم . بهترين شيوه مردن عروج انسانهاي پاك و الهي . ارثي گرانبها در انسانهاي وارسته . نقطه عطفي براي رسيدن به اهداف بزرگ الهي.
تنها سلاحي كه در عصر نتواستند به عنوان حربه قوي و كوبنده در جهت نابودي رژيمهاي پوسيده و استكبار در دست مظلومان ستمديده و مستضعفان در طول تاريخ از هابيل تا ابراهيم و تا محمد (ص) و تا خميني و ... به كار رفته و مي رود. سنت به ارث رسيده از انبيا و امامان راستين شيعه. تنها سلاحي كه دشمن را توان مقابله با آن نيست. رمز نزديك شده به خدا . انتخابي آگاهانه كه شهيد خواستار آن است.گلچين كردن بهترين گلها از باغ ؛ آن گلي كه توانسته از بوي خوشش معشوق را شاد كند و رضايت او را به دست آورد و لياقت همنشيني او را پيدا كند. شرافتمندانه ترين مرگها . از جان گذشتن براي پايداري مكتب و حفظ عقيده . ايثار خون در پاي درخت عقيده ؛ و تزريق خون بر پيكر نيمه جان جامعه . مرگ نيست ، رسالت است ؛ جان دادن نيست؛ فرياد است؛ مردن نيست ، تولد است ؛ سكوت نيست، فرياد است ؛ نفرت نيست، عشق است.
دريچه اي از دنياي خالي به سوي آسمانها. كامي بسيار عالي كه فقط نصيب بندگان خالص و مخلص خدا مي شود. تولدي دوباره براي زندگي جاودانه. تجلي ظهور حقيقت در دنياي سر و نا آشنا و دروغين ما . عشق به معبود . كلامي كه مرگ در آن واژه اي تهي و بي معناست . انتقالي زيبا تحت عنايت الهي ، زيباترين صورت مرگ. پيماني كه انسان با خداي خويش مي بندد و بهآن وفا مي كند. لبيك گفتن به ثارالله فريادي در سكوت ؛ نوري در ظلمت و چراغ اميدي در سياهي شب ياس. آرزوي امت محمد (ص) . حيات جاويد و محشور بودن با اوليا الله.

عنوان :
 
قدر شناس
وقتي دشمن آتش تهيه مي ريخت، سر و صداي همه بلند مي شد. رزمنده اي در آن بحبوحه مي گفت:«از خوشحالي دارم مي ميرم». بچه ها مي گفتند:«به اين مي گويند آدم قدرشناس. از آتش هم روي گردان نيست. نخورده شكر مي كند. بارك الله».

عنوان :
 
لامپ فانوس
در منطقه به علت كمبود لامپ فانوس، از شيشه هاي آب ليمو استفاده مي كرديم . به اين نحو كه با سيم شيشه را مي ساييديم و مي شكستيم و جاي لامپ فانوس قرار مي داديم.

عنوان :
 
كربلا
ميعادگاه عاشقان شهادت. قبله دل عاشقان اباعبدالله الحسين(ع) . حماسه بزرگ و جاويدان تاريخ بشري ؛ مركز بزرگترين دانشگاه انسان سازي.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    دانشنامه های مارا چگونه ارزیابی می کنید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 8
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 8
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 9
  • بازدید ماه : 8
  • بازدید سال : 89
  • بازدید کلی : 406
  • کدهای اختصاصی
    ساعت فلش مذهبی مهدویت امام زمان (عج) تاریخ روز